بیایید تیم خود را شکل دهیم
تصور میکنم لازم نباشد که تعریف از تیم ارائه دهیم چون کافی است یک جستجوی سریع در اینترنت کنیم و ببینیم که تعریفهای زیادی از آن ارائه شده است. همچنین گمان میکنم در بین شما خیلیها باشندکه فرق گروه و تیم را بدانند. در این صورت از این کلیات میگذریم و به تیم در جریان سفر کلیماتون میپردازیم. در عین حال از تک تک شما دوستان عزیز میخواهم که حتما در باره تیم و فرق آن با گروه و نیز تعریف تیم اطلاعاتی داشته باشید.
چنان که گفته شده است در جریان سفر کلیماتون، تأکید ما روی تیم و کار تیمی است. اما چرا؟ اولین و مهمترین دلیل اینکه بر کار تیمی تأکید داریم این است که تهیه یک طرح از یک ایده، حتما نیاز به تیم دارد. فقط اینکه “من” دارای یک ایده هستم، کافی نیست. باید این ایده شکل اجرایی پیدا کند و نشان داده شود که نه تنها شدنی است و در تهران قابلیت اجرا دارد بلکه میتواند در شهرهای دیگر هم گسترش یابد. باید بتواند به خواننده طرح نشان دهد که چگونه اجرا میشود و اگر اجرا شود چه دستآوردهایی را خواهد داشت. باید نشان دهد که مبتنی بر مشارکت مردمی است و خلاصه اینکه یک ایده تحولآفرین است که به مقابله با تغییرات آب و هوایی کمک میکند.
اگر قرار باشد که یک طرح خوب تهیه شود، حداقل به یک تیم سه نفره احتیاج دارید: یک نفر که ایدهپردازی کند و خلاقیت داشته باشد، یک نفر که شکلدهنده باشد و بتواند این ایده را به یک طرح تبدیل کند و یک نفر که بتواند با دقت به آن بنگرد، نظارت کند و اشکالات را از آن بیرون بیاورد. نفر اول همان نقش یک خلاق است، دومی نقش یک شکلدهنده است و سومی نقش ارزیاب را دارد. ممکن است هر یک از ما بخشهایی از این سه نقش را داشته باشیم. اما وقتی که یک تیم سه نفره باشیم ممکن است بتوانیم این سه نقش را کاملتر کنیم. البته نقشهای دیگری هم هست که در تیم نیاز داریم: نقش هماهنگکننده یا همان نقش مدیریت. یا مثلا نقش تمامکننده یا کسی که کمک میکند که کار به پایان برسد.
یادمان باشد که کار تیمی با تعامل به پیش میرود. باید پیوسته با هم گفت و گو کنیم. یکدیگر را در جریان پیشرفت کار بگذاریم و هر کس بداند که وظیفهاش چیست. وقتی که کاری تمام میشود در باره آن باز هم گفتگو کنیم. شاید ایدهای به ذهن یکی از ما برسد یا اشکالی رفع شود. در این گفتگوها به هم احترام بگذاریم.
وقتی که مشغول کار تیمی هستیم، بین تیم خود و سایر فعالیتها، یک مرز میکشیم. این مرز البته مرز فیزیکی نیست بلکه در ذهن هر یک از اعضای تیم به تدریج شکل میگیرد. لازم است که این مرز هم مدیریت شود و هم حفظ شود. به عبارتی، جایی هست که دیگر مربوط به “تیم” نیست و آنجا کارهای دیگر هر یک از ما شروع میشود و البته جایی هست که آنجا تیم محسوب میشود و لازم است که این بخش بین اعضای تیم به اشتراک گذاشته شود. گاهی این مرزها به هم میریزد. تلاش کنیم این مرزها تعریف و حفظ شود.
نکته آخر اینکه تیمهایی که در این پروژه شکل میگیرند تیمهای کوچک هستند. اگر تعداد اعضا در تیم افزایش یابد دیگر تیم نیست. ذات تیم در کوچک بودن آن است. اما در همان تیم کوچک، حتما تقیسم نقش معنا دارد و اینکه اعضای تیم، برای اجرای این مأموریت همدیگر را تکمیل میکنند. تلاش کنیم که همه ما همهکاره نشویم. هر کسی کار خود را انجام دهد و بر آن متمرکز بماند.
دیدگاهتان را بنویسید